گاه نوشت محمد نوری زاد
mohammadnurizad.blogfa.com
ديروز از طريق تلفن همراه يكي ازدوستانم صحنه اي ديدم كه مرا باهمه گذشته ام به ديوار درماندگي كوبيد . صحنه اي كه عده اي ناشناس از بام يك ساختمان و از ارتفاع شش هفت متري ، پنج جوان چشم بسته و دست بسته را يك به يك به زير مي انداختند .
زمين خونين ، نشان مي داد كه پيش از اين پنج جوان ، افراد ديگري نيز به همين نحو سقوط داده شده اند . به محض افتادن جوانها ، دو نفر كه يكي نظامي مي نمود ، با شتاب جنازه هاي نيمه جان را كشان كشان مي بردند و براي جنازه بعدي باز مي گشتند . با تماشاي اين صحنه ، هربار كه يك جوان به پايين پرتاب مي شد و با صورت و سر به زمين مي خورد ، فرياد يا امام زمان من درفضاي كوچك اتاق مي پيچيد . دو بار اين صحنه را ديدم . مي لرزيدم و تاب سخن گفتنم نبود . كمي بعد ، سكوت را شكستم و با صدايي كه انگار از ته دره عميق ورشكستگي برمي آمد ، از دوستم پرسيدم : احتمال نمي دهي اين صحنه ها ساختگي باشد ؟ گفت : صداي پرتاب كننده ها را نمي شنوي كه به فارسي ناسزا مي گويند ؟ چهره ها ؟ نوع ساختمان ؟ لباس ها ؟
خدايا ، اميدوارم آنچه ديدم حقيقت نداشته باشد . و داستان تجاوز به دختران و پسران زنداني . و آنچه را كه بعد از انتخابات اخير برملا شده است . نمي خواهم باور كنم كه اين قساوت ها از حکومت ونظامي برآمده است كه من جواني ام را ، و بسياري از همراهان و همرزمانم ، جانشان را و سلامتي شان را به پاي او ريخته اند . من رسما از بانيان يك چنين مسلخي تبري مي جويم .
خدايا تو شاهدي كه امثال من براي اين مردم و براي محرومترينشان چه ارج و بهايي قائل بوده و هستيم . خدايا تو شاهدي كه من ، آنگاه كه درسال 1361 به منطقه محروم بشاگرد در استان هرمزگان رفتم و جهاد سازندگي آنجا را تاسيس كردم ، نگاه به چهره محرومين را عين عبادت مي دانستم و براي زدودن فقرشان شب و روز نداشتم .
دوستان من كه براي دفاع از كشور و انقلاب نوپايشان به سينه دشمن مي زدند و جانشان را برسر متجاوز مي كوفتند ، خدايا ، با ادب بودند . نجيب بودند . شرف داشتند . خود را نمي ديدند . براي هم مي مردند . ناز هم را درآن سنگرهاي دور مي خريدند . زخم و تركش را عاجز كرده بودند . آنان ، برا ي مردم وطنشان از خود گذشتند . براي يك وجب از خاكشان . برای برپایی زیباترین خصلت های انسانی دراین ملک .
خدايا آن دوستان من اكنون كجايند كه ببينند بر سرميراثشان چه آورده اند . آهاي دوستان جهادگرم ، يادتان هست چگونه براي نداري مردمان زابل زار مي زديم ؟ وبراي جواني كه بخاطر ده هزارتومان به قاچاق روي برده و به ضرب تيري از پاي درآمده بود چگونه مي سوختيم ؟ يادتان هست چه احترامي براي روستايي قائل بوديم ؟ با شادماني او درپوست نمي گنجيديم و با غم او مي گداختيم ؟
دوستان شهيد من ، برادر جانبازم ، همسنگران اعتقادي من ، آيا آن جامعه آرماني كه جواني خود را به پاي او ريختيم ، بايد از يك چنين مسيري مي گذشت ؟ خدايا تو شاهدي كه درمسير جامعه اي كه ما تصورش را داشتيم قرار نبود خلخال از پاي كسي ربوده شود . چه برسد به اين كه جوانان ما را – اگر چه معترض – از بلندي به زير بياندازند . چه كساني سفير امام حسين (ع) را از بلندي دارالاماره كوفه به زير انداختند ؟ ما به كجا مي رويم ؟ وبه كجا قرار است برسيم ؟
خدايا بقاي اين نظام اگر با كشتن بي گناهان ميسر است ، من شخصا اين بقا را نمي خواهم . ما اگر فدايي اين نظام بوده ايم ، بخاطر تفاوت هاي بنيادين آن با ساير رويه هاي حكومتي بوده است . ما بنا بود كرامت انساني را فراتر از غربيان به صحنه آوريم . قرار بود به دنيا نشان دهيم كه مي شود مستقل بود و انسان بود و انسانيت محض را در كوچه پس كوچه هاي شهر به تماشا گذارد .
ما مي خواستيم با ظهور اين انقلاب به جهانيان نشان بدهيم كه اي مردم دنيا ، اگر از تحقير و افول انساني خود در رنجيد ، به ما بنگريد . اگر توفيق تماشاي انسان خدايي را نداشته ايد ، به ما بنگريد . اگر از پوكي و پوچي به تنگ آمده ايد ، به كمال و سربلندي دنيايي و معنوي ما بنگريد . اگرحتي از نوشتن كلمه انسان عاجزيد ، به سرزمين ما سفر كنيد و انسان را در هيبت كاملش تماشا كنيد .خدايا من به سهم خود از مردمي كه به اسم جمهوري اسلامي ايران زخم خورده اند ، شرمنده ام . اگر چه مي دانم اين شرمندگي ذره اي از داغ آنان را تقليل نمي دهد . و از آناني كه به اسم اسلام زخم خورده اند و خونشان به زمين ريخته شده ، پوزش مي خواهم . اگر چه مي دانم اين پوزشگري ، آتش درون آنان را سرد نمي كند .
خدايا به تو پناه مي بريم و براي اين باقي عمر ، به آستان پاك تو چنگ مي بريم . ما اجازه نخواهیم داد میراث انسانی ما را به تاراج برند . هرگز . خدایا ، مارا دراین نگرانی عمیق یاوری فرمای . مارا از بلندی آرمانهای پاکمان ساقط مکن . ما را از سقوط برهان . سقوط ، تنها شایسته شیطان است . مارا درشمار شیاطین مبین . آمین .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر