قبل از انتصابات :
من از اينكه رئيس جمهور محبوبم نتوانست از دروغ هاي وحشتناكش در مناظرات بخوبي دفاع كند و رقيبانش را بسختي بكوبد، قلبم جريحه دار شد.
بعد از انتصابات :
من از اينكه وزير كشور سخت كوشم نتوانست آراي محمود قشنگم را 99.9% اعلام كند، قلبم جريحه دار شد. (از اولم گفتم كه اينكار كار يك متخصص دكترا گرفته مثل كردان عزيزمه).
من اين عزيزان بسيجيم را ديدم كه نتوانستند چامق بر فرق همه دانشجويان آشوبگر بكوبند و عده اي از آنها از دستشان فرار كردند، قلبم جريحه دار شد.
من اين جگر گوشه هاي لباس شخصيم را ديدم كه نتوانستند همه مردم فريب خورده معترض را به رگبار گلوله ببندند، قلبم جريحه دار شد.
من از اينكه شوراي محترم نگهباني از خودم نتوانست همه آثار تقلب فوق تصور ما را لاپوشاني كند و خيلي از دم خروس هايمان لو رفت، قلبم جريحه دار شد.
من از اينكه تلاش همه چاكران و مخلصانم در مجلس و حوزه براي خاموش و خفه كردن كانديداهاي استكبار بي نتيجه ماند، قلبم جريحه دار شد.
من از اينكه با همه هوش و فراست و متانتي كه در خود سراغ داشتم، بازم نتونستم جلوي خودمو بگيرم و همان يكدانه رايي كه داشتم و بيش از 70 ميليون راي مي ارزيد، بالاخره بر ملا كردم، قلبم جريحه دار شد.
من از اينكه صدا و سيماي غلامم نتوانست بيش از 5 درصد از جمعيت باسواد ايران را پاي اين جعبه سحر و جادوي حاج عزت بنشاند، قلبم جريحه دار شد.
من از اينكه روياي خوشم براي يك پيروزي بي دغدغه مليجكم به باد رفت، قلبم جريحه دار شد.
من از اينكه رهبر مسلمين ايران، جهان و همه كهكشانها در صدر سوژه هاي كاريكاتوريستهاي دنيا قرار گرفت، قلبم جريحه دار شد.
من از اينكه با تحت فرمان داشتن اين همه دار و دسته اراذل و اوباش، نتوانستم خلافت اسلامي را يك شبه روز شنبه بعد از انتصابات برپا كنم، قلبم جريحه دار شد.
من از اينكه به من سيد اولاد پيغمبر هر شب از پشت بامها عده اي كافر از خدا بيخبر درود و صلوات مي فرستند، قلبم جريحه دار شد.
من از اينكه اين وسايل كوفتي ارتباطات مثل موبايل و پيامك و اينترنت بلاي جانمان شد، قلبم جريحه دار شد.
من از اينكه يك اقليت 70 ميليون نفري پاهاشونو كردن توي يك كفش كه نظر كثيفشونو به من تحميل كنند، قلبم جريحه دار شد.
من از اينكه توي اين زندان 1.5 ميليون كيلومتر مربعي از همه همان اقليت فوق الذكر بخوبي در اين سالها نتوانستم پذيرايي كنم، قلبم جريحه دار شد.
من از اينكه موفق نشدم 100 درصد مراجع گرامي و عزيزمان را خريداري و وادار به سكوت كنم، قلبم جريحه دار شد.
من از اينكه سربازان گمنام IT بنده نتوانستند اين وب سايتهاي لعنتي Youtube, Facebook, Twitter و غيره را هك كنند و از كار بياندازند، قلبم جريحه دار شد.
من از اينكه يك جان بيشتر ندارم، قلبم جريحه دار شد.
من ازاينكه در طول همه اين شصت هفتاد سال عمر فقط توانستم يك ذره به اندازه نخود يا ماش آبرو براي خودم دست و پا كنم، قلبم جريحه دار شد.
من ازاينكه همين يك ذره آبروي فوق الذكر را هم از شما قرض الحسنه گرفته ام، قلبم جريحه دار شد.
خلاصه من از اينكه نمي توانم همه اعضاي بدنم را در راه خدا، پيغمبر، امام، اسلام روسي، انقلاب كودتايي و بقيه چيزاي ديگه جانبازي كنم، چون بعضي از قسمتها را قبلا فدا كرده ام، قلبم جريحه دار شد.
و در كل من بابت همه اون چيزهايي كه محمود دلبندمو توي اين مدت انقلاب مخملي اذيت كرد، قلبم جريحه دار شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر